فرهنگی >>  فرهنگی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۴۵۰۰۹

اشعار ولادت حضرت علی اکبر (ع)| خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر، خوشا به حال پسر یا خوشا به حال پدر

 11 شعبان مصادف با سالروز ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام، فرزند بزرگ امام حسین علیه السلام است. در تقویم کشورمان نیز این روز با عنوان "روز جوان" نامگذاری شده است.

امام حسین(ع) او را شبیه‌ترین مردم به پیامبر اکرم معرفی کرده و فرمود که هر وقت مشتاق دیدن پیامبر(ص) می‌شدیم، به او نگاه می‌کردیم.

حضرت علی‌اکبر در روز عاشورا نخستین فرد از بنی‌هاشم بود که به شهادت رسید. پدرش بر بالای جنازه او حاضر شد و قاتلان او را نفرین کرد. علی‌اکبر در پایین پای پدر دفن است و مزار او داخل ضریح امام حسین(ع) قرار دارد.

همزمان با سالروز ولادت حضرت علی اکبر اشعاری از شاعران آیینی کشورمان منتشر می‌شود.

مسعود یوسف‌پور

در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست

چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست

حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟

با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد

ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
"پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست"

سنگ در دستش از اعجاز، قمر می‌گردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد

جان علی، جسم نبی، جلوه‌ی کوثر بوده
سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده

هر زمان عطر حضورش به هوا برمی‌خواست
نفس پنج تن آل عبا بر میخواست

ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته

قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش

بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است

چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه‌ی شیراز نوشت:

"شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان"

زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر موذن زاده

کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنه‌ی صوت اذان علی اکبر شده بود

أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت

جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُأنّ محمّد شدنش را عشق است

باد آورده به همراه، شمیم صلوات
می‌وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات

ابر رحمت تویی و تشنه‌ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه‌ی چشمان تو پر برمی‌گشت

کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر #صلوات

چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟

رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم

می‌روی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب

می‌شود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی

رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت

ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است

بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را

مجید تال

و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید، جهان شاهزاده لازم داشت

و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی
که برد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده ... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده

به سینه مُهر "انا فاطمی نسب" دارد
زمان زمان تبراست، پس غضب دارد
به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعره‌ی یا فارس العرب دارد...
علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند

اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت

میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده ، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به امان نامه‌ها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم می‌زد
همین که دور و بر خیمه‌ها قدم می‌زد

علی گلچین‌پور

چه قیامتی و چه محشری، چه صنوبری و چه سروری
چه محمدی و چه حیدری، شه ماسِواء، علی اکبری

به فدای خنده‌ قند تو ، به فدای سرو بلند تو
به فدای زلف کمند تو، قمرُ السماء علی اکبری

منم آن خمارِ سبوی تو، وَ اسیر طره‌ی موی تو
به فدای گلشن روی تو، که تو دلربا علی اکبری

تویی آن دلیل حیات من، تویی آن صراط نجات من
وَ تو اصل صوم و صلات من ، علم الهداء، علی اکبری

همه مضطرب ز شجاعتت ، متحیر از تو و هیبتت
به فدای شور و صلابتت ، اسدُ الولاء ، علی اکبری

مه کهکشان یل قهرمان ، شه لا مکان شرف الزمان
وجناتِ تو، شعف البیان، جبلُ الوفاء علی اکبری

محمدجواد مطیع‌ها

کلامی را نمی‌بینم  که شأنَش را عیان سازد
مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد

مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی
چگونه می‌تواند چون منی آن را بیان سازد

چگونه می‌توان گفتن ز مولودی که میلادش
دوباره روی احمد را در این عالم عیان سازد

رُخش احمد قدش حیدر نفس‌هایش مسیحایی
خدا آورده او را تاکه رشک انس و جان سازد

از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده
تواند از کرم دریا کران تا بی کران سازد

جنان آمد پدید از گوشه‌ی لبخند بابایش
در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد

پِی آب حیاتند و نمی‌دانند اگر خواهد
جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد

اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که
زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد

دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر
که هر چه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد

پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من
مخواه اینگونه داغ تو قد من را کمان سازد

احسان نرگسی

مسیح بود و اذانش به مرده جان می‌داد
به هر شکسته‌پری شوق آسمان می‌داد
اگر چه با رجزش عرش را تکان می‌داد
زمان جنگ به دشمن هم او امان می‌داد

به قلب معرکه می‌زد علی‌علی گویان
که خاندان علی را چه باکی از طوفان

حذر کنید که از نسل شیر کرار است
علیِ اکبرِ لیلاست، مرد پیکار است
به حق که آینه‌ی مجتبی‌ست، سردار است
به چهره احمد و در هیبتش علمدار است

شبیه نه خود پیغمبر است این آقا
بنازمش نوه‌ حیدر است این آقا

چه کرده است که دنیا شده گرفتارش
خوشا به خالق رویش، خوشا به معمارش
همیشه شامل ما بوده لطف بسیارش
نبوده است یلی در جهان جلودارش

دوباره ولوله بر پاست، محشر آمده است
به اهل خیمه بگویید اکبر آمده است

بردیا محمدی

برای شاهِ ما «فرزند» با «رعیت» ندارد فرق
از آن نانی که «اکبر» خورد، «جُونَش» لقمه برمی‌داشت

 

منبع: تسنیم

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات